سلام .....
افسوس كه رفت عمر بر بيهوده | هم لقمه حرام و هم نفس آلوده |
فرمودهء ناكرده سيه رويم كرد | فرياد ز كرده های نا فرموده |
هر دل كه اسير محبت اوست خوش است | هر سر كه غبار سر آن كوست ، خوش است |
از دوست به ناوک غم آزرده مشو | خوش باش كه هر چه آيد از دوست خوش است |
گويند بهشت و حور عين خواهد بود | آنجا می ناب و انگبين خواهد بود |
گر ما می و معشوق پرستيم رواست | چون عاقبت كار همين خواهد بود |
از تن چو برفت جان پاک من و تو | خاک دگران شود مغاک من و تو |
زين پس ز برای خشت گور دگران | در كالبدی كشند خاک من و تو |
گاه سحر است خيز ای مايه ناز | نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز |
كه آنها كه بجايند نپايند دراز | و آنها كه شدند كس نمی آيد باز |
گويند : هر آن كس كه با پرهيزند | آنسان كه بميرند بدانسان برخيزند |
ما با می معشوق از آنيم مدام | باشد كه به حشرمان چنان برانگيزند |
چندين غم مال و حسرت دنيا چيست ؟ | هرگز ديدی كسی كه جاويد بزيست ؟ |
اين چند نفس در تن تو عاريتی ست | با عاريتی عاريتی بايد زيست |
در عشق تو از ملالتم ننگی نيست | با بيخبران در اين سخن جنگی نيست |
اين شربت عشق داروی مردانست | نامردان را از اين قدح رنگی نيست |
می خوردن و گرد نيكوان گرديدن | بهتر كه به رزق زاهدی ورزيدن |
گر دوزخی اند مردم مست ، بگوی | پس، روی بهشت را كه خواهد ديدن ؟ |
می خور كه ترا بی خبر از خويش كند | خون در دل دشمن بد انديش كند |
هشيار بدن چه سود دارد ؟ جز آنک | ز انديشهء پايان ، دل تو ريش كند |
نا كرده گناه در جهان كيست ؟ بگوی | و آنكس كه گنه نكرد چون زيست ؟ بگوی |
من بد كنم و تو بد مكافات دهی |
پس فرق ميان من و تو چيست ؟ بگوی |
نظرات شما عزیزان: